آیههای زمینی آنگاه خورشید سرد شد و برکت از زمینها رفت و...
"آیههای زمینی"
آنگاه خورشید سرد شد
و برکت از زمینها رفت
و سبزهها به صحراها خشکیدند
و ماهیان به دریاها خشکیدند
و خاک مردگانش را
زان پس به خود نپذیرفت
شب در تمامِ پنجرههای پریدهرنگ
مانندِ یک تصورِ مشکوک
پیوسته در تراکم و طغیان بود
و راهها ادامهی خود را
در تیرگی رها کردند
دیگر کسی به عشق نیندیشید
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و هیچکس دیگر به هیچچیز نیندیشید
در غارهای تنهایی
بیهودگی به دنیا آمد
خون بوی بنگ و افیون میداد
مردابهای الکل
با آن بخارهای گسِ مسموم
انبوهِ بیتحرکِ روشنفکران را
به ژرفنای خویش کشیدند
و موشهای موذی
اوراقِ زرنگارِ کتب را
در گنجههای کهنه جویدند
خورشید مرده بود
خورشید مرده بود و فردا
در ذهنِ کودکان
مفهومِ گنگِ گمشدهای داشت
آنها غرابتِ این لفظِ کهنه را
در مشقهای خود
با لکهی درشتِ سیاهی
تصویر مینمودند
بیچاره مردم
دلمرده و تکیده و مبهوت
در زیرِ بارِ شومِ جسدهاشان
از غربتی به غربتِ دیگر میرفتند
و میلِ دردناکِ جنایت
در دستهایشان متورم میشد
گاهی جرقهای، جرقهی ناچیزی
این اجتماعِ ساکتِ بیجان را
یکباره از درون متلاشی میکرد
آنها به هم هجوم میآوردند
مردی گلوی زنش را با کارد میبُرید
و مادر یکایک اطفالش را
در آتشِ تنور میافکند
آنها غریقِ وحشتِ خود بودند
و حسِ ترسناکِ گنهکاری
ارواحِ کور و کودنشان را
مفلوج کرده بود
پیوسته در مراسمِ اعدام
وقتی طنابِ دار
چشمانِ پُر تشنجِ محکومی را
از کاسه با فشار به بیرون میریخت
آنها به خود فرومیرفتند
و از تصورِ شهوتناکی
اعصابِ پیر و خستهشان تیر میکشید
اما همیشه در حواشی میدانها
این جانیان کوچک را میدیدی
که ایستادهاند و خیره گشتهاند
به ریزشِ مداومِ فوارههای آب
شاید هنوز هم
در پشتِ چشمهای له شده
در عمقِ انجماد
یک چیز نیمزندهی مغشوش
بر جای مانده بود
که در تلاشِ بیرمقش میخواست
باور کند صداقتِ آوازِ آب را
شاید، شاید ولی چه خالی بیپایانی
خورشید مرده بود
و هیچکس نمیدانست
که نامِ آن کبوترِ غمگین
کز قلبها گریخته، ایمان است
آه، ای صدای زندانی
آیا شکوهِ یأسِ تو هرگز
از هیچ سوی این شبِ منفور
نقبی به سوی نور نخواهد زد؟
آه، ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها....
فروغ فرخزاد
#ادبیات #شعر #هنر #شاعران_ایران #ادبیات_فارسی #شعر_فارسی #شعر_معاصر #شعر_سپید #شعر_نو #سهراب_سپهری #فریدون_مشیری #اخوان_ثالث #سیاوش_کسرایی #هوشنگ_ابتهاج #فروغ_فرخزاد #احمد_شاملو #حمید_مصدق #رضا_براهنی #حسین_پناهی #حسین_منزوی #نصرت_رحمانی #نیما_یوشیج #شمس_لنگرودی #نادر_نادرپور #احمدرضا_احمدی #ابراهیم_گلستان
اینستاگرام فروغ فرخزاد
آنگاه خورشید سرد شد
و برکت از زمینها رفت
و سبزهها به صحراها خشکیدند
و ماهیان به دریاها خشکیدند
و خاک مردگانش را
زان پس به خود نپذیرفت
شب در تمامِ پنجرههای پریدهرنگ
مانندِ یک تصورِ مشکوک
پیوسته در تراکم و طغیان بود
و راهها ادامهی خود را
در تیرگی رها کردند
دیگر کسی به عشق نیندیشید
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و هیچکس دیگر به هیچچیز نیندیشید
در غارهای تنهایی
بیهودگی به دنیا آمد
خون بوی بنگ و افیون میداد
مردابهای الکل
با آن بخارهای گسِ مسموم
انبوهِ بیتحرکِ روشنفکران را
به ژرفنای خویش کشیدند
و موشهای موذی
اوراقِ زرنگارِ کتب را
در گنجههای کهنه جویدند
خورشید مرده بود
خورشید مرده بود و فردا
در ذهنِ کودکان
مفهومِ گنگِ گمشدهای داشت
آنها غرابتِ این لفظِ کهنه را
در مشقهای خود
با لکهی درشتِ سیاهی
تصویر مینمودند
بیچاره مردم
دلمرده و تکیده و مبهوت
در زیرِ بارِ شومِ جسدهاشان
از غربتی به غربتِ دیگر میرفتند
و میلِ دردناکِ جنایت
در دستهایشان متورم میشد
گاهی جرقهای، جرقهی ناچیزی
این اجتماعِ ساکتِ بیجان را
یکباره از درون متلاشی میکرد
آنها به هم هجوم میآوردند
مردی گلوی زنش را با کارد میبُرید
و مادر یکایک اطفالش را
در آتشِ تنور میافکند
آنها غریقِ وحشتِ خود بودند
و حسِ ترسناکِ گنهکاری
ارواحِ کور و کودنشان را
مفلوج کرده بود
پیوسته در مراسمِ اعدام
وقتی طنابِ دار
چشمانِ پُر تشنجِ محکومی را
از کاسه با فشار به بیرون میریخت
آنها به خود فرومیرفتند
و از تصورِ شهوتناکی
اعصابِ پیر و خستهشان تیر میکشید
اما همیشه در حواشی میدانها
این جانیان کوچک را میدیدی
که ایستادهاند و خیره گشتهاند
به ریزشِ مداومِ فوارههای آب
شاید هنوز هم
در پشتِ چشمهای له شده
در عمقِ انجماد
یک چیز نیمزندهی مغشوش
بر جای مانده بود
که در تلاشِ بیرمقش میخواست
باور کند صداقتِ آوازِ آب را
شاید، شاید ولی چه خالی بیپایانی
خورشید مرده بود
و هیچکس نمیدانست
که نامِ آن کبوترِ غمگین
کز قلبها گریخته، ایمان است
آه، ای صدای زندانی
آیا شکوهِ یأسِ تو هرگز
از هیچ سوی این شبِ منفور
نقبی به سوی نور نخواهد زد؟
آه، ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها....
فروغ فرخزاد
#ادبیات #شعر #هنر #شاعران_ایران #ادبیات_فارسی #شعر_فارسی #شعر_معاصر #شعر_سپید #شعر_نو #سهراب_سپهری #فریدون_مشیری #اخوان_ثالث #سیاوش_کسرایی #هوشنگ_ابتهاج #فروغ_فرخزاد #احمد_شاملو #حمید_مصدق #رضا_براهنی #حسین_پناهی #حسین_منزوی #نصرت_رحمانی #نیما_یوشیج #شمس_لنگرودی #نادر_نادرپور #احمدرضا_احمدی #ابراهیم_گلستان
اینستاگرام فروغ فرخزاد