اکنون نزدیکتر بیا و گوش کن به ضربههای مضطرب عشق که پخش میش...
اکنون
نزدیکتر بیا
و گوش کن
به ضربههای مضطرب عشق
که پخش میشود
چون تامتام طبل سیاهان
در هوهوی قبیلهٔ اندامهای من
من، حس میکنم
من میدانم
که لحظهٔ نماز، کدامین لحظهست.
اکنون ستاره ها همه با هم
همخوابه میشوند.
من در پناه شب
از انتهای هر چه نسیمست، میوزم
من در پناه شب
دیوانهوار فرو میریزم
با گیسوان سنگینم، در دستهای تو
و هدیه میکنم به تو گلهای استوائی این گرمسیر سبز جوان را
با من بیا
با من به آن ستاره بیا
نه آن ستارهای که هزاران هزار سال
از انجماد خاک، و مقیاسهای پوچ زمین دورست.
و هیچکس در آنجا
از روشنی نمیترسد
من در جزیرههای شناور به روی آب نفس میکشم
من
در جستجوی قطعهای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشههای پست تهی باشد
با من رجوع کن
با من رجوع کن
به ابتدای جسم
به مرکز معطر یک نطفه
به لحظهای که از تو آفریده شدم
با من رجوع کن
من ناتمام ماندهام از تو
اکنون کبوتران
در قلههای پستانهایم
پرواز میکنند
اکنون میان پیلهٔ لبهایم
پروانههای بوسه در اندیشهٔ گریز فرو رفتهاند
اکنون
محراب جسم من
آمادهٔ عبادت عشق است
با من رجوع کن
من ناتوانم از گفتن
زیرا که دوستت میدارم
زیرا که «دوستت میدارم » حرفیست،
که از جهان بیهدگیها
و کهنهها و مکررها میآید
با من رجوع کن
من ناتوان از گفتن
بگذار در پناه شب، از ماه بار بردارم
بگذار پر شوم
از قطرههای کوچک باران
از قلبهای رشد نکرده
از حجم کودکان به دنیا نیامده
بگذار پر شوم
شاید که عشق من
گهوارهٔ تولد عیسای دیگری باشد
فروغ فرخزاد
دیوار های مرز
#ادبیات #شعر #هنر #ادبیات_فارسی #شعر_فارسی #شعر_معاصر #شعر_سپید #شعر_نو #سهراب_سپهری #فریدون_مشیری #اخوان_ثالث #سیاوش_کسرایی #هوشنگ_ابتهاج #فروغ_فرخزاد #احمد_شاملو #حمید_مصدق #رضا_براهنی #حسین_پناهی #حسین_منزوی #نصرت_رحمانی #نیما_یوشیج #شمس_لنگرودی #نادر_نادرپور #ابراهیم_گلستان #پرویز_شاپور #فریدون_فرخزاد #پوران_فرخزاد
اینستاگرام فروغ فرخزاد
نزدیکتر بیا
و گوش کن
به ضربههای مضطرب عشق
که پخش میشود
چون تامتام طبل سیاهان
در هوهوی قبیلهٔ اندامهای من
من، حس میکنم
من میدانم
که لحظهٔ نماز، کدامین لحظهست.
اکنون ستاره ها همه با هم
همخوابه میشوند.
من در پناه شب
از انتهای هر چه نسیمست، میوزم
من در پناه شب
دیوانهوار فرو میریزم
با گیسوان سنگینم، در دستهای تو
و هدیه میکنم به تو گلهای استوائی این گرمسیر سبز جوان را
با من بیا
با من به آن ستاره بیا
نه آن ستارهای که هزاران هزار سال
از انجماد خاک، و مقیاسهای پوچ زمین دورست.
و هیچکس در آنجا
از روشنی نمیترسد
من در جزیرههای شناور به روی آب نفس میکشم
من
در جستجوی قطعهای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشههای پست تهی باشد
با من رجوع کن
با من رجوع کن
به ابتدای جسم
به مرکز معطر یک نطفه
به لحظهای که از تو آفریده شدم
با من رجوع کن
من ناتمام ماندهام از تو
اکنون کبوتران
در قلههای پستانهایم
پرواز میکنند
اکنون میان پیلهٔ لبهایم
پروانههای بوسه در اندیشهٔ گریز فرو رفتهاند
اکنون
محراب جسم من
آمادهٔ عبادت عشق است
با من رجوع کن
من ناتوانم از گفتن
زیرا که دوستت میدارم
زیرا که «دوستت میدارم » حرفیست،
که از جهان بیهدگیها
و کهنهها و مکررها میآید
با من رجوع کن
من ناتوان از گفتن
بگذار در پناه شب، از ماه بار بردارم
بگذار پر شوم
از قطرههای کوچک باران
از قلبهای رشد نکرده
از حجم کودکان به دنیا نیامده
بگذار پر شوم
شاید که عشق من
گهوارهٔ تولد عیسای دیگری باشد
فروغ فرخزاد
دیوار های مرز
#ادبیات #شعر #هنر #ادبیات_فارسی #شعر_فارسی #شعر_معاصر #شعر_سپید #شعر_نو #سهراب_سپهری #فریدون_مشیری #اخوان_ثالث #سیاوش_کسرایی #هوشنگ_ابتهاج #فروغ_فرخزاد #احمد_شاملو #حمید_مصدق #رضا_براهنی #حسین_پناهی #حسین_منزوی #نصرت_رحمانی #نیما_یوشیج #شمس_لنگرودی #نادر_نادرپور #ابراهیم_گلستان #پرویز_شاپور #فریدون_فرخزاد #پوران_فرخزاد
اینستاگرام فروغ فرخزاد