گنه آلوده چاک دامنم بين

گنه آلوده چاک دامنم بين به جاي شرم و حرمان من منم بين براي هر چه تا بينم بخواهم چو طفل شير خواري شيونم بين به آن چشمي که سود خويش بينم زيان ديگران نا ديدنم بين به ظاهر زاريم بر مستمندان به خلوت گاه بشکن بشکنم بين براي آن که بزمم گرم باشد بساط اين و آن پاشيدنم بين چو نيرو هست بازم در زبوني کبوتر گشتن و ناليدنم بين چنان طاووس مستي با دو صد رنگ به باغ زندگي گرديدنم بين چو شمعي خيره در پروانه سوزي ز بادي وحشت و لرزيدنم بين کمين بگرفتن وبيدار ماندن پس از غارتگري خوابيدنم بين چنان ديوانگان بي تکلف به کار خويشتن خنديدنم بين پس از اين ها که مي بيني به ناچار مي از دست اجل نوشيدنم بين براي چيست اين حرص جهان سوز تو اي فهميده نا فهميدنم بين معينی کرمانشاهی #معینی_کرمانشاهی