‫این سوز سینه شمع شبستان نداشته است وین موج گریه سیل خروشان...

‫این سوز سینه شمع شبستان نداشته است وین موج گریه
‫این سوز سینه شمع شبستان نداشته است
وین موج گریه سیل خروشان نداشته است‬


آگه ز روزگار پریشان ما نبود
هر دل که روزگار پریشان نداشته است‬


از نوشخند گرم تو آفاق تازه گشت
صبح بهار این لب خندان نداشته است‬


ما را دلی بود که ز طوفان حادثات
چون موج یک نفس سر و سامان نداشته است‬


سر بر نکرد پاك نهادی ز جیب خاك
گیتی سری سزای گریبان نداشته است‬


جز خون دل ز خوان فلک نیست بهره ای
این تنگ چشم طاقت مهمان نداشته است‬


دریا دلان ز فتنه ایام فارغند
دریای بی کران غم طوفان نداشته است‬


آزار ما بمور ضعیفی نمی رسد
داریم دولتی که سلیمان نداشته است‬


غافل مشو ز گوهر اشک رهی که چرخ
این سیمگون ستاره بدامان نداشته است‬

رهی معیری

#رهی_معیری