نقد و بررسی فیلم بدخیم (Malignant)

نقد و بررسی فیلم بدخیم (Malignant) بدخیم (Malignant) براساس داستان ارجینالی از جیمز وان، همسرش و آکلا کوپر نوشته شده است. اثری که در ابتدا قرار بود تحت عنوان «هیولای اتمی» ساخته شود اما بعدها تصمیم گرفته شد تا عنوان فیلم تغییر کند. مطابق معمول مشکلات فیلمسازی طی دو سال گذشته، اکران «Malignant» هم با توجه به گسترش ویروس کرونا بارها به تعویق افتاد تا اینکه این عنوان توسط سرویس های استریمینگ منتشر شد. داستان فیلم درباره زن جوانی به نام مدیسن (آنابل والیس) است که همواره کابوس هایی ترسناک و خشونت آمیز می بیند که در دنیای واقعی رخ می دهد. مدیسن گذشته سخت و مرموزی داشته که به نظر می رسد تاثیر زیادی در کابوس هایی که می بیند دارد اما پلیس حرف های او را باور نمی کند تا اینکه ... «Malignant» ایده اولیه جالبی دارد که قبلا فیلم های زیادی بر بستر آن ساخته شده اند اما نگاه جدید جیمز وان باعث شده تا این بار فیلمنامه بکر باشد. با این حال، این ایده بکر نه تنها در طول داستان به دلیل اشتباهات مکرر وان هدر رفته بلکه حتی باعث شده تا به صورت ناخواسته تبدیل به اثری کمیک شود. قصه «Malignant» تا نیمی از داستان روندی ترسناک- جنایی دارد. ما نمی دانیم که قتل های فجیع توسط چه کسی انجام می شود و در این مسیر تنها یک سرنخ که آن هم توهم مدیسن است در اختیار داریم. فیلم به خوبی تا نیمه های داستان توانسته ساختار کلیشه ای ژانر را حفظ کند و تعلیق مناسبی هم برقرار کند اما هرچه به پایان فیلم نزدیک می شویم، ایده بکر اولیه به عجولانه ترین شکل ممکن از دست می رود. متاسفانه «Malignant» در همان دامی گرفتار شده که اغلب آثار ترسناکی که خودِ جیمز وان در سال های اخیر نقش بسزایی در شکل گیری آن داشته گرفتار شده اند و آن شلیک مستقیم اطلاعات به سمت تماشاگر است. به رسم و رسوم آثار ترسناک سال های اخیر، در اینجا هم فیلم تا میانه های داستان سعی می کند تعلیق را حفظ نماید تا مخاطب تشنه یافتن حقیقت باشد اما زمانی که قصه به میانه می رسد، ناگهان پزشکان و دانشمندان در مقابل دوربین حاضر شده و هرچه که تماشاگر باید در قالب فیلمنامه و شخصیت پردازی شاهد باشد را با نگاه مستقیم به چشم مخاطب به او انتقال می دهند! روشی عجیب و غریب که اغلب در آثار ترسناک مشاهده می کنیم آن هم زمانی که سازندگان نمی دانند چطور داستان شان را بسط و گسترش دهند و از همین رو، همواره کشیشی به دیدار جن زدگان می آید تا به آن ها بگوید ماجرا چیست و باید چه کاری انجام دهند! متاسفانه «Malignant» پس از گره گشایی، بی خود و بی جهت تبدیل به اثری اکشن می شود که در آن شاهد کشتارهای فراوان هستیم. نکته حائز اهمیت درباره تغییر رویه فیلم اینکه ما حتی پس از صحبت پزشکان، باز هم نمی دانیم که مشکل گبریل با دنیا چیست و چرا اصولاً او قدرت های فراطبیعی دارد که می تواند منجر به بروز بحران شود! کمیک ترین بخش قصه بی شک دیالوگ های گبریل در تلفن همراه است که به راحتی می تواند بستری برای ساختن شوخی های مختلف باشد. دیالوگ هایی که به راحتی لبخند را به لبان شما می آورد! (ادامه این پاراگراف داستان را لو می دهد) در بخشی دیگر، فیلم در یک سکانس اکشن جذاب و تماشایی اما کاملاً بی مغز، مدیسن را وارد اداره پلیس می کند تا یک دوجین پلیس مسلح را قلع و قمع کند بی آنکه در میان صدها گلوله حتی یکی به او برخورد کند! خوش ساخت بودن این صحنه و عدم وجود کوچکت ترین منطق در اجرایش، یک تناقض ناخوشایند محسوب می شود. (این پاراگراف پایان فیلم را لو می دهد) متاسفانه فیلم برای پایان بندی آش شله قلمکاری که برای تماشاگر مهیا کرده، به عجیب و غریب ترین روش ممکن روی می آورد که نشان از استیصال سازندگان در پرداخت قصه و شخصیت ها دارد. جایی که به یکباره مادر اصلی به دلایلی که نمی دانیم در کمال خونسردی به هوش می آید و گبریل نیز پس از حمام خونی که به راه انداخته، از مادر واقعی اش می شنود که او را دوست دارد و به این ترتیب کمبودهای روحی او کمی قلقلک داده می شود! اوضاع زمانی بدتر می شود که در یک سکانس کمیک، مدیسن با گبریل مواجه می شود و او را در زندان ذهنش حبس می کند. حمله گبریل به میله های زندان و فریاد او به تنهایی توانایی خراب کردن ساختمان ذهن تماشاگر درباره فیلم را دارد. با این حال، علی رغم ایده هدر رفته فیلم باید گفت که «Malignant» دارای نکات مثبتی هم هست که از جمله آن فیلمبرداری قابل تحسین است. فیلمبرداری که اگرچه با عناصر مورد علاقه جیمز وان یعنی القای ترس با افکت های صوتی کَر کننده هم همراه است اما روی هم رفته توانسته کیفیت بالای خود را حفظ نماید. در بخش اکشن نیز فارغ از اینکه فیلم منطقی برای تبدیل اثر به یک فیلم اکشن ارائه نداده اما باید گفت که جیمز وان به خوبی از پس هدایت این صحنه ها برآمده است. بدخیم (Malignant) در مجموع برای یک بار تماشا اثر چندان بدی هم نیست به شرط اینکه خیلی آن را جدی نگیرید. متاسفانه ایده جذاب فیلم به جای پرداخت اصولی، با عناصر ژانر اسلشر و اکشن گره خورده که در نهایت باعث سقوط منطق فیلم شده است. نکته مهم دیگر که باید به یاد داشته باشید این است که هرگز سرتان را به در و دیوار نکوبید چراکه امکان دارد عواقب خشنی به همراه داشته باشد که نه تنها زندگی خودتان و شریک زندگی تان را به پایان می رساند، بلکه حتی می تواند اداره پلیس محله تان را هم با فقدان نیرو مواجه کند، فراموش نکنید که حتی زدن پس گردنی هم به هر حال ممنوع است!         منتقد: میثم کریمی برای مطالعه ادامه این مقاله روی عکس کلیک کنید مووی مگ #نقد_فیلم_خارجی #سینما #نقد_فیلم