نقد و بررسی فیلم مرد گریان (Cry Macho)

نقد و بررسی فیلم مرد گریان (Cry Macho) مرد گریان «Cry Macho» یکی از عجیب و غریب‌ترین مسیرهای ممکن را برای تبدیل‌شدن به فیلم سینمایی پشت سر گذاشت. در ابتدا نویسنده این قصه به نام ان. ریچارد نش (N.RIchard Nash)، فیلمنامه را در دهه هفتاد میلادی به کمپانی فاکس فرستاد تا فیلمی بر اساس آن ساخته شود اما این کمپانی دومرتبه آن را رد کرد. در این شرایط، نش تصمیم گرفت فیلمنامه را به رمان تبدیل کرده و به‌صورت کتاب منتشر نماید. کتابی که در بازار با استقبال مواجه شد و بحث بر سر اقتباس سینمایی از آن آغاز شد. نش نیز بار دیگر فیلمنامه‌ای بر اساس کتاب خود تهیه کرد اما هر بار ساخت فیلم با مشکل مواجه شد. از اواخر دهه هشتاد صحبت‌های زیادی درباره اقتباس سینمایی از این عنوان مطرح شده بود و بازیگرانی از جمله برت لنکستر، پیرس برازنان و حتی آرنولد شوارتزنگر برای بازی در نقش اصلی پیشنهاد شده بودند اما هر بار نتیجه ای در بر نداشت تا اینکه ان ریچارد نش در سال 2000 چشم از جهان فروبست. در نهایت اما کلینت ایستوود تصمیم گرفت این فیلمنامه را به فیلم سینمایی تبدیل کند و به کابوس ساخت اقتباس از این عنوان پایان دهد. داستان فیلم از این قرار است: مایک (کلینت ایستوود) پیرمردی است که سال‌ها پس از اینکه به رام کردن اسب‌ها مشغول بوده، حالا توسط کارفرمایش اخراج شده است. بااین‌حال، کارفرمای قبلی‌اش از او می‌خواهد تا به مکزیک برود و پسرش را به آمریکا بازگرداند. مایک برای ادای دین خود به کارفرما، پیشنهاد او را می‌پذیرد اما ... مرد گریان (Cry Macho) از جمله آثاری است که بستر مناسبی برای انتشار در نظر گرفته و آن سرویس‌های استریم است چراکه مؤلفه‌های سینمایی چندانی در فیلم به چشم نمی‌خورد. فیلمنامه «Cry Macho» قصه‌ای ساده و کلاسیک دارد و آن هم بازگرداندن یک بچه از محلی دیگر نزد خانواده است. رویه‌ای شبه وسترن که بازیگر نقش اصلی‌اش نیز یکی از تنها بازماندگان آن دوران طلایی به شمار می‌رود. اما آنچه که اهمیت دارد، روایت‌هایی است که در کنار سفر جاده‌ای مایک خواهیم دید. روایت‌هایی که همگی سطحی هستند و هرگز عمق پیدا نمی‌کنند. متأسفانه شخصیت‌هایی که در فیلم جدید کلینت ایستوود ترسیم می‌شوند، مختصات تلویزیونی دارند و فاقد پیچیدگی‌های انسانی هستند. شخصیت مادر یکی از این افراد است که پرداخت عجیب‌وغریب آن حتی می‌تواند لبخند به لب تماشاگر بیاورد. دیگر شخصیت‌های داستان نیز از دو حالت خارج نیستند. آن ها یا بی‌خود و بی‌جهت عصبانی و اسلحه به دست هستند یا بی‌جهت مهربان هستند و عاشق می‌شوند! به نظر می‌رسد کلینت ایستوود در 91 سالگی دست از شخصیت‌پردازی کشیده و تنها سعی کرده اثری را روانه سینما کند تا عشقش به سینما و فیلمسازی را فراموش نکرده باشد. متأسفانه «Cry Macho» حتی پس از اینکه دو شخصیت اصلی داستان یعنی پیرمرد و نوجوان را به هم می‌رساند، هیچ موقعیت منحصربه‌فردی میان آن ها خلق نمی‌کند تا بتواند از این طریق پیام خود را به مخاطب منتقل کند. هدف ایستوود از ساخت فیلم آشکار بوده. او می‌خواسته در این سفر جاده‌ای به مخاطب درس اخلاق دهد و او را با زیبایی‌های زندگی در بطن مشکلات آشنا کند اما برای انتقال این پیام نتوانسته موقعیت بسازد و یا شخصیت‌هایش را به‌درستی به مخاطب معرفی کند. شام و ناهار خوردن چندباره در یک کافه در نزدیکی مرز مکزیک لزوماً نه می‌تواند عشق بیافریند و نه می‌تواند نشانه‌ای از حل شدن مشکلات زندگی و فراموش‌کردن درد گذشته باشد. بااین‌حال ایستوود بی‌توجه به جزئیات قصه تصمیم گرفته به کلیشه‌های ژانر به طور تمام‌وکمال پایبند بماند و چشم بر ضعف‌های قصه ببند. از این روست که نمی‌دانیم چرا مادر در داستان با هر مردی که مواجه می‌شود می‌خواهد با آن ارتباط برقرار کند (حتی مایک 91 ساله!)، یا چرا افرادش را به دنبال مایک می‌فرستد و آن ها از پس پیرمرد بر نمی‌آیند. حفره‌های «Cry Macho» چنان قابل‌توجه است که نمی‌توان به‌سادگی از کنار آن گذشت. در بخش بازیگری، کلینت ایستوود کماکان در این سن‌وسال، ستاره فیلم است و نگاه‌ها را به‌سوی خود جلب می‌کند. اینکه ایستوود در این سن توانسته نقش اصلی فیلم باشد و دیالوگ‌ها را حفظ کند و بازی بدون دیالوگ هم داشته باشد، می‌تواند به‌تنهایی خط بطلانی بر روی واژه «پیر شدن» باشد! اما در نقطه مقابل، بازیگر نوجوان فیلم یک بحران تمام‌عیار به شمار می‌رود! بازیگری که حتی نمی‌تواند دیالوگ‌های خود را به‌خوبی به زبان بیاورد و در حس‌گیری در هر سکانس یک ناامیدی کامل به شمار می‌رود. به‌احتمال زیاد تماشای بازی پسربچه نوجوان فیلم در کنار کلینت ایستوود یک شکنجه تمام‌عیار خواهد بود! مرد گریان «Cry Macho» کاملاً کلیشه‌ای است و نشانی از نبوغ کلینت ایستوود در فیلمسازی ندارد. به نظر می‌رسد که ایستوود در این سن نیاز به استراحت بیشتر دارد اما این مرد خستگی‌ناپذیر حتی برای یک روز هم در سینما بیکار نمی‌نشیند و حتی همین حالا هم در فکر ساختن فیلم بعدی‌اش است! تصمیم ایستوود برای تداوم فیلمسازی قابل‌تحسین است اما این به معنای آن نیست که بتوانیم محتوایی که او ارائه داده را هم تحسین کنیم. «Cry Macho» به طور مشخص از آن دست فیلم‌هایی است که سال‌ها پیش مستقیماً به‌صورت DVD روانه بازار می‌شدند و در خاطر کسی باقی نمی‌ماند.          منتقد: میثم کریمی برای مطالعه ادامه این مقاله روی عکس کلیک کنید مووی مگ #نقد_فیلم_خارجی #سینما #نقد_فیلم