چه می شد روز باران باغ من از خواب برخیزد

چه می شد روز باران باغ من از خواب برخیزد تماشایی
چه می شد روز باران باغ من از خواب برخیزد
تماشایی شود سر زنده و شاداب برخیزد

چه می شد رنگ و روی واژه ها زیبا و خرم بود
که از رود معانی نغمه ی سیلاب بر خیزد

چه می شد خلسه ای خواب دو چشمم را به هم می زد
چنان کز ساحل چشمم فقط خیزاب بر خیزد

به باد سرخ پاییزی صدای خش خش هر برگ
بریزد بر تنم داغی که جان بی تاب بر خیزد

صدایی می وزد هر شب که شوقم را بر انگیزد
که چشمانم برای دیدن مهتاب بر خیزد

چه شیرین کاری دلچسبی از باد هوا دیدم
چنان زیبا که خواب از چشم و چشم از خواب بر خیزد

چه حسی می دهد گلهای مردابی که می رویند
که کاش از خواب غم نیلوفر مرداب بر خیزد

به بوی نوبری های فصول گرم شادم کن
هزاران نغمه از هر زخمه و مضراب بر خیزد

خرابی دارد آوار صدا در گوش سنگینم
دل از رنگ نگاهت خرم و بی تاب بر خیزد

#نورا 17 مهر 99