نمانده است در هیچکس مردمی گریزان شده آدم از آ...

نمانده است در هیچکس مردمی گریزان شده آدم از آدمی
نمانده است در هیچکس مردمی

گریزان شده آدم از آدمی

گروهی همه مکر و زرق و حیل

همه مهربان، بهر جنگ و جدل

همه گرگ مانا همه میش پوست

همه دشمنی کرده در کار دوست

رخ ای زاهد از می پرستان متاب

تو در آتش افتاده‌ای من در آب

ز ما دست ای شیخ مسجد بدار

خراباتیان را به مسجد چکار

به مسجد رو و قتل و غارت ببین

به میخاه آی و فراغت ببین

چه میخواهد از مسجد و خانقاه

هر آنکو به میخانه برده است راه

نه سودای کفر و نه پروای دین

نه ذوقی به آن و نه شوقی به این

برونها سفید و درونها سیاه

فغان از چنین زندگی آه، آه

به می هستی خود فنا کرده‌ایم

نکرده کسی آنچه ما کرده‌ایم

رضی الدین آرتیمانی

#رضی_الدین_آرتیمانی