دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه ی بی سر و سامانی من گوش کنید
گفتگوی من و حیرانی من گوش کنید

شرح این قصه ی جانسوز نهفتن تا کی
سوختم، سوختم، این راز نهفتن تا کی

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم

دین و دل باخته، دیوانه ی رویی بودیم
بسته ی سلسله ی سلسله مویی بودیم

کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت

این همه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم

عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
داد ، رسوایی من شهرت زیبایی او

بس که کردم همه جا شرح دلارایی او
شهر پر گشت ز غوغای تماشایی او

این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
کی سر و برگ من بی سر و سامان دارد

چون چنین است پی کار دگر باشم به
مرغ خوش نغمه ی گلزار دگر باشم به

عندلیب گل رخسار دگر باشم به
چند روزی پی دلدار دگر باشم به

نو گلی کو که شوم بلبل دستان سازش
سازم از تازه جوانان چمن ممتازش

گر چه از خاطر وحشی هوس روی تو رفت
وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت

شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت
با دل پر گله از ناخوشی روی تو رفت

حاش لله که وفای تو فراموش کند
سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند


وحشی بافقی

#وحشی_بافقی