من از دو رنگی اهل زمانه با خبرم ز درد غربت و آه شبانه با خب...
من از دو رنگی اهل زمانه با خبرم
ز درد غربت و آه شبانه با خبرم
ز غرفه غرفه مسجد گذشته ام شب قدر
ز خشت خشت ریا دانه دانه با خبرم
به کوی دوست رسد انتهای سینه ما
من از کرانه این بی کرانه با خبرم
اگر به سایه سقفی نمی کشم سر خویش
ز سست پایی دیوار خانه با خبرم
خدا کند که نیفتی به گیر زخم زبان
من از جراحت این تازیانه با خبرم
بیا و پهنه پرواز را نشانم ده
که از کراهت این آشیانه با خبرم
چه زخم هاست ز مضراب روی سینه ساز
ز داد خواهی چنگ و چغانه با خبرم
صلای میکده ام پیر می فروش نزد
بدین گنه که ز سر مغانه با خبرم
نشان نداد مرا خانه مراد کجاست
خبر نداشت که من بی نشانه با خبرم
بیا و دل بکن از مهر همرهان ارفع
که از دو رنگی اهل زمانه با خبرم
ارفع کرمانی
#ارفع_کرمانی
ز درد غربت و آه شبانه با خبرم
ز غرفه غرفه مسجد گذشته ام شب قدر
ز خشت خشت ریا دانه دانه با خبرم
به کوی دوست رسد انتهای سینه ما
من از کرانه این بی کرانه با خبرم
اگر به سایه سقفی نمی کشم سر خویش
ز سست پایی دیوار خانه با خبرم
خدا کند که نیفتی به گیر زخم زبان
من از جراحت این تازیانه با خبرم
بیا و پهنه پرواز را نشانم ده
که از کراهت این آشیانه با خبرم
چه زخم هاست ز مضراب روی سینه ساز
ز داد خواهی چنگ و چغانه با خبرم
صلای میکده ام پیر می فروش نزد
بدین گنه که ز سر مغانه با خبرم
نشان نداد مرا خانه مراد کجاست
خبر نداشت که من بی نشانه با خبرم
بیا و دل بکن از مهر همرهان ارفع
که از دو رنگی اهل زمانه با خبرم
ارفع کرمانی
#ارفع_کرمانی