نخستین باده کاندر جام کردند

نخستین باده کاندر جام کردند
نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
چو با خود یافتند اهل طرب را
شراب بی خودی در جام کردند
لب میگون جانان جام در داد
شراب عاشقانش نام کردند
سر زلف بتان آرام نگرفت
ز بس دلها که بی آرام کردند
به مجلس نیک و بد را جای دادند
به جامی کار خاص و عام کردند
چو گوی حسن در میدان فکندند
به یک جولان دو عالم رام کردند
ز بهر نقل مستان از لب و چشم
مهیا شکر و بادام کردند
از آن لب کآرزوی جمله دلهاست
نصیب بی دلان دشنام کردند
دلی را تا به دست آرند هر دم
سر زلفین خود را دام کردند
به غمزه صد سخن گفتند با جان
به دل ز ابرو دو صد پیغام کردند
نهان با محرمی رازی بگفتند
جهانی را از آن اعلام کردند
به عالم هر کجا درد و غمی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
« عراقی» را چرا بد نام کردند

فخرالدین عراقی

#فخرالدین_عراقی