دیر آمدی ای نگار سرمست
دیر آمدی ای نگار سرمست | زودت ندهیم دامن از دست | |
بر آتش عشقت آب تدبیر | چندان که زدیم، باز ننشست | |
از روی تو سر نمی توان تافت | وز روی تو در نمی توان بست | |
از پیش تو، راهِ رفتنم نیست | چون ماهی اوفتاده در شست | |
سودای لبِ شکر دهانان | بس توبه صالحان که بشکست | |
ای سرو بلند بوستانی | در پیش درختِ قامتت پست | |
بیچاره کسی که از تو بُبرید | آسوده تنی که با تو پیوست | |
چشمت به کرشمه خون من ریخت | وز قتل خطا چه غم خورَد مست؟ | |
سعدی ز کمندِ خوب رویان | تا جان داری نمی توان جَست | |
ور سر ننهی در آستانش | دیگر چه کنی دری دگر هست |