ثبت نام
/
ورود
چون دل به سر زلف سیاه تو سپردیم
ای باغبان بگو که ره بوستان کجاست
بگذر ای خواجه و بگذار مرا مست اینجا
گوئیا عزم ندارد که شود روز امشب
از عمر چو این یک دو نفس بیش نداریم
ز تو با تو راز گویم به زبان بیزبانی
گفتا تو از کجایی کاشفته مینمایی گفتم منم غری...
ای که بر دیدهٔ صاحبنظران میگذری پرده بردار ک...
مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا چون شدم صید ت
همچو بالات بگویم سخنی راست ترا راستی را چه بلا...
این بوی بهاراست که از صحن چمن خاست
چه شوی ز دیده پنهان که چو روز مینماید رخ همچ...