ضرب شست شاعر آرزوبیرانوند

ضرب شست شاعر آرزوبیرانوند

ضرب شست تو ضرب شد در نوش
می کشی رنج مانده در آغوش
می کشم نقش تازه ای از تو
کینه ات را به جز به من مفروش

من گلوگاه تیر بی پرده
من گناهم گناه ناکرده
گرم این گفتگوی طوفانی
گفتی:" اینجا نفس نکش سرده"

آرزوبیرانوندشاعر


بوته بوته علم شدی در من
آتش ِ زیر ِ پای ِ هر خرمن
جام ِ جوهر شده است قرمز رنگ
روی ِ هر شانه یک نفر بر من

شهر وارونه ام نمی ریزید
مار بر پونه ام نمی ریزید
جیک و پیک همیشه مستانه
کفتران دونه ام نمی ریزید؟!

آزمون ِ مدام جا ماندن
خانه یعنی همین کجا ماندن
حال ِ دیروز و دیشبم خوشحال
من گذشتم از این بجا ماندن

چشمهایش شبیه ِ مردم شد
از کمر تا به گوش کژدم شد
مسخ ِ یک سطر ؛ پیک ِ دودآلود
توی ِ سیگار ِ آخرش گم شد