چه سخت است چه تلخ است انسان بودن آلبر کامو-کالیگولا امرو...
«چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن!»
آلبر کامو-کالیگولا
.
.
امروز روزِ هنرهای نمایشیست و جهان در بیشترین شکلِ نمایشِ خود روی صحنه است، به اندازه کافی دراماتیک و دیدنی و تاثیر گذار…
جنگ ، کودک کشی ، همسر کشی، فرزند کشی، تعرض، تجاوز، گشنگی، بی عدالتی و …
خلاصه تا دلتان بخواهد بازیگرهای معروفِ آکادمی نرفته در جهان مشغول تازیدنند.
اما من به نیمِ اجراگران کاری ندارم و میگویم شاید آنها از ذوقِ معروفیت تن دادهاند به هر اجرایی!
من با بخشِ روبهرو کار دارم!
تماشاگران…
ما چرا میبینیم؟
یا
حواسمان هست که چه چیزی را میبینیم؟
یا باید سالن را ترک کرد و یا باید تا پایانش دید و دست زد و شاید هم بدون کوبیده شدن کفِ دستها سالن را برای اجرایی دیگر ترک کرد!
اما نمیشود نشست و دید و دست زد و هورا کشید و در آخر وقتی میپرسند بگوییم عجب کاری بود و تا از آن شرایط رها شدیم به کنار دستی بگوییم چه کثافتی بود!
شاید از ما هم در اجرایی دعوت بشود!
به هر حال از این مناسبت استفاده میکنم و همینجا در همین صفحه اعلام خواهم کرد در جایی که بتوانم به عنوان تماشاگر تاثیر گذار باشم ، حضور خواهمداشت.
نمونهاش همین نمایشِ روی صحنه است
تعرض و خشونت علیه همکارانم.
آن را به شدت محکوم میکنم و حرفم یک چیز است:
هُنر جای کثافتکاری نیست. هُنر شان دارد و مقام.
پَس بهتر است خشم و ندانم و نشدنهایمان را در اتاق مشاور به یک نمایشِ تاثیرگذار دیگر تبدیل کنیم.
باید «دراماتورژی » بدانیم زمانه عوض شده است.
نمایشهای اشتباه نا امیدی میسازند.
بلند بخوانید این چند خط را از کالیگولا نوشته کامو:
من میدانستم که نومیدی هست، اما نمیدانستم یعنی چه. من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است. اما نه، بدن زجر میکشد. پوست تنم، سینهام، دست و پایم درد میکند. سرم خالی است و دلم به هم میخورد. و از همه بدتر این طعمیست که در دهنم است. نه خون است، نه مرگ و نه تب، اما همه اینها با هم. کافی است که زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همه موجودات نفرت کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن!
.
روزِ تاتر (هنرهای نمایشی)مُبارک
.
عکس را مهرداد متجلی گرفته و مربوط به اجرای نمایشِ کالیگولا روی صحنه وحدت است.
کارگردان: همایون غنی زاده
.
mehrdadmotejalli
homayounghanizadeh
اینستاگرام Saber Abar | صابر اَبَر
آلبر کامو-کالیگولا
.
.
امروز روزِ هنرهای نمایشیست و جهان در بیشترین شکلِ نمایشِ خود روی صحنه است، به اندازه کافی دراماتیک و دیدنی و تاثیر گذار…
جنگ ، کودک کشی ، همسر کشی، فرزند کشی، تعرض، تجاوز، گشنگی، بی عدالتی و …
خلاصه تا دلتان بخواهد بازیگرهای معروفِ آکادمی نرفته در جهان مشغول تازیدنند.
اما من به نیمِ اجراگران کاری ندارم و میگویم شاید آنها از ذوقِ معروفیت تن دادهاند به هر اجرایی!
من با بخشِ روبهرو کار دارم!
تماشاگران…
ما چرا میبینیم؟
یا
حواسمان هست که چه چیزی را میبینیم؟
یا باید سالن را ترک کرد و یا باید تا پایانش دید و دست زد و شاید هم بدون کوبیده شدن کفِ دستها سالن را برای اجرایی دیگر ترک کرد!
اما نمیشود نشست و دید و دست زد و هورا کشید و در آخر وقتی میپرسند بگوییم عجب کاری بود و تا از آن شرایط رها شدیم به کنار دستی بگوییم چه کثافتی بود!
شاید از ما هم در اجرایی دعوت بشود!
به هر حال از این مناسبت استفاده میکنم و همینجا در همین صفحه اعلام خواهم کرد در جایی که بتوانم به عنوان تماشاگر تاثیر گذار باشم ، حضور خواهمداشت.
نمونهاش همین نمایشِ روی صحنه است
تعرض و خشونت علیه همکارانم.
آن را به شدت محکوم میکنم و حرفم یک چیز است:
هُنر جای کثافتکاری نیست. هُنر شان دارد و مقام.
پَس بهتر است خشم و ندانم و نشدنهایمان را در اتاق مشاور به یک نمایشِ تاثیرگذار دیگر تبدیل کنیم.
باید «دراماتورژی » بدانیم زمانه عوض شده است.
نمایشهای اشتباه نا امیدی میسازند.
بلند بخوانید این چند خط را از کالیگولا نوشته کامو:
من میدانستم که نومیدی هست، اما نمیدانستم یعنی چه. من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است. اما نه، بدن زجر میکشد. پوست تنم، سینهام، دست و پایم درد میکند. سرم خالی است و دلم به هم میخورد. و از همه بدتر این طعمیست که در دهنم است. نه خون است، نه مرگ و نه تب، اما همه اینها با هم. کافی است که زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همه موجودات نفرت کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن!
.
روزِ تاتر (هنرهای نمایشی)مُبارک
.
عکس را مهرداد متجلی گرفته و مربوط به اجرای نمایشِ کالیگولا روی صحنه وحدت است.
کارگردان: همایون غنی زاده
.
mehrdadmotejalli
homayounghanizadeh
اینستاگرام Saber Abar | صابر اَبَر