آنگاه خورشید سرد شد وبرکت از زمین ها رفت و سبزه ها به صحراه...

آنگاه خورشید سرد شد وبرکت از زمین ها رفت و سبزه ه
آنگاه خورشید سرد شد
وبرکت از زمین ها رفت
و سبزه ها به صحراها خشکیدند
و ماهیان به دریاها خشکیدند
و خاک مردگانش را زان پس
به خود نپذیرفت...
...
...دیگر کسی به عشق نیندیشید
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و هیچکس دیگر به هیچ چیز نیندیشید...
...
...نان نیروی شگفت رسالت را
مغلوب کرده بود...
پیغمبران کرسنه و مفلوک
از وعده گاههای الهی کریختند
و بره های گمشده
دیگر صدای هی هی چو‌پانی را
در بهت دشت ها نشنیدند...
...

بک چیز نیم زندهٔ مغشوش
بر جای مانده بود
که
در تلاش بی‌رمقش میخواست
ایمان بیاورد به پاکی آواز آبها
شاید ولی چه خالی بی پایانی
خورشید مرده بود
و هیچکس نمیدانست
نام آن کبوتر غمگین
کز قلب ها گریخته
ایمان است...
...
آه ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها
آیا شکوه یاس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی به سوی‌ نور نخواهد زد
آه ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها...

«#فروغ_فرخزاد »#آیه های#زمینی
#نور #عشق #حقیقت #پرواز #کائنات #مهر #مکتوب
siyahbaz2021#
#غلامان ِ #زر و#زور و#تزویر

اینستاگرام Afsaneh Baygan | افسانه بایگان