دیروز که نشسته بودیم و گپ می‌زدیم موبایلش زنگ خورد نگاه کرد...

دیروز که نشسته بودیم و گپ می‌زدیم موبایلش زنگ خور
دیروز که نشسته بودیم و گپ می‌زدیم، موبایلش زنگ خورد، نگاه کرد و گفت: چکارکنم ؟چی بگم؟!
پرسیدم : چیزی شده؟
گفت: بدتر از این نیست که کسی روی تلفنت اسمش بیاید و تو فکر کنی چه بگویی که راست نباشد اما او ناراحت نشود، چون درکِ واقعیت برایش سخت است!
گفتم :حوصله داری! ناراحتی ندارد اگر قرار بر این است که به دروغ خودت را از او خلاص کنی و مدام فکر کنی این چه دوستی‌ست که من دارم؟ که نمی توانم راحت بگویم : عزیزم نمی خواهم! نمی توانم! نمی آیم! نمی پوشم! نمیخرم! نمی‌شود! نمی‌توانم! دوست ندارم! و...
گوشی را برداشت و گفت: ببخشید عزیزم و فلان...
گفتم یک درسِ بزرگ‌در آدابِ حرف زدن هست که من عاشقِ تکرار کردنش هستم:
بی دلیل به کسی نگوییم «ببخشید»
«ببخشید» هسته و جانِ کلام را عوض میکند.
مثلن دیدی آدم‌ها بابت داشتنِ چیزی در ابتدا می‌گویند «ببخشید، من یک قاشق می‌خواهم»
ولی می شود به جایش گفت:
«لطفن یک قاشق به من بدهید»
هم آداب را رعایت کردیم ، هم کلامِ کامل را!
.
ببخشید، برای اشتباه استفاده می‌شود! تو که اشتباهی نداری که نمی‌خواهی در مهمانی ۵۰ نفره دوران کرونا شرکت کنی! اشتباه ِآنهاست که درکِ موقعیت فعلی را ندارند.
ما آنقدر از «ببخشید» های الکی و بی‌دلیل استفاده کردیم که «واقعیت »لا به لای همان«ببخشید ها» گُم شد، بعد هم ما شُدیم دور افتاده از جمع و منزوی ، باقی معاشرتی و باحال.
نه عزیزم اینکه در بدترین شرایطِ مملکت بابتِ یک بیماری در جمعی حاضر نمی‌شوی ، «ببخشید» ندارد که هیچ مدال هم دارد!
خلاصه در آشپزخانه ناهاری زدیم و گپِ مفصل .
دوستی که «ن» های شما را گوش نیست ، دوست نیست!آشناست.
.
پ ن - تابلوی راشینِ قربی را در خانه تکانی زدم در آشپزخانه، نامِ تابلو «مامان» است ، و این یعنی خودِ زندگی.

اینستاگرام Saber Abar | صابر اَبَر