گفتم از مرگ می ترسماز فراموش شدن فرمود بگذار از ما چیزی به...

گفتم از مرگ می ترسماز فراموش شدن فرمود  بگذار از
گفتم: از مرگ می ترسم.از فراموش شدن.
فرمود:
بگذار از ما چیزی به یادگار بماند....
چیزی که دنیا نتواند آن را فراموش کند....
بنایی عظیم....
کشفی عمیق.....
نظامی دقیق.....
اختراعی بی بدیل.....
گفتم:
هنر،مهربان تر است.....
فرمود:
برخیز....
دایره‌ای دست بگیر و برقص....
برقص برای هرآنچه که زیباست
که هرچه زیباست ، هنر است و می ماند......
آوازی بخوان .....که تنها صداست که می ماند.....
نقشی بکش....که به آفتاب تند تاریخ ،رنگ نبازد.....
سازی بزن،رنگی بپاش...قصه ای بساز....
و بنویس
و بنویس
و بنویس
هرآنچه ثبت می شود ماندنی است.
برای ماندن باید کاری فراتر از زندگی کرد.
برای ماندن باید
یا نوشت، یا نوشته شد.
.
.
.
فرمود و خاموش شد.
شنیدم و نوشتم.
دیگر از مرگ نمی ترسیدم.

اینستاگرام Dr. Raha Radfar