عمر کسی را برای درخواست کمک فرستاد و مردم هجوم آوردند و وار...

عمر کسی را برای درخواست کمک فرستاد و مردم هجوم آو
عمر کسی را برای درخواست کمک فرستاد و مردم هجوم آوردند و وارد خانه شدند علی ع به سمت شمشیر خود هجوم برد، قنفذ چون خشم و ناراحتی علی ع را دید از ترس اینکه آن حضرت با شمشیر بیرون بیاید به سوی ابوبکر باز گشت.
ابوبکر به قنفذ دستور داد:برگرد اگر علیدع بیرون آمد که هیچ و الا به خانه اش هجوم ببرید و اگر مانع شد خانه شان را به آتش بکشید.
قنفذ بازگشت و به همراه اصحابش بدون اجازه و به زور وارد خانه شد. علی ع به شمشیر خود خیز برداشت ولی آندها زودتر به سراغ آنها رفتند و با تعداد زیادشان او را محاصره کردند عده ای از آنها شمشیر به دست به آن حضرت حمله ور شده و طنابی به گردنش انداختند. جلوی درب خانه فاطمه علیه السلام بین آنها و علی ع قرار گرفت، قنفذ با تازیانه چنان ضربه ای به فاطمه س زد که هنگام رحلت حضرت اثر ضربه او مانند دستبندی بر بازوی آن حضرت نمایان بود...
سپس علی ع را کشان کشان برده و به ابوبکر رساندند، در این حال عمر با شمشیر بالای سر او ایستاده بود و سایر مردم با سلاح های خود اطراف ابوبکر را گرفته بودند.
سلمان گفت:وقتی علی ع را به سوی ابوبکر میکشیدند آن حضرت چنین میفرمود:به خدا سوگند اگر شمشیرم در دستم قرار میگرفت میفهمیدید که هرگز نمیتوانستید بر این کار دست بیابید. به خدا قسم از اینکه با شما جهاد میکنم خود را سرزنش نمیکنم و اگر چهل مرد برایم فراهم میشد جمع شما را متفرق میکردم ولی خداوند لعنت کند اقوامی را که با من بیعت کردند و سپس مرا تنها گذاشتند... نکند که مام....
منبع اسرار ال محمد صفحه هشتاد و یک

##التماس دعای شدید دارم برای این روسیاه حقیر... √√دوسال پیش شب شهادت خیابونای بقیعو کز میکردم تا صبح ولی حالا...

اینستاگرام نهج البلاغه و کلام على (ع)