🔹 🔹 "پوریای ولی - بخش آخر" 🔹 🔹 پس مادر پوریا فرزند را فراخو...

🔹
🔹
🔹 "پوریای ولی - بخش آخر"
🔹
🔹 پس مادر پوریا فرزند را فراخواند و گفت: ای فرزند، دور از جوانمردی است که این پهلوان و خانواده اش را نومید گردانی. خوشتر آنست که فردا در مسابقه راه بر حریف بگشایی تا بر تو پیروز شود و از این غصه بدر آید. پوریا گفت ای مادر کاری سخت و باری سنگین بر دوش من می نهی. آخر من با این قدرت و مهارت چگونه خود را بشکنم و در چشم هزاران تن ناتوان جلوه کنم. مادر گفت: پهلوان بزرگ آنست که از کارهای سخت نهراسد و سنگین ترین بار را بر دوش نهد. پهلوانی تو در شکست بسی عظیم تر از پهلوانی تو در پیروزی خواهد بود. و کاری اینچنین شگرف از کدام پهلوان جز تو بر می آید؟ پوریا لختی اندیشید و سپس گفت: ای مادر به حق آن کس که این توانایی و مهارت را به من داده است فردا آن کنم که تو فرمایی.
صبح روز بعد میدان نمایش مملو از تماشاگران بود و شیپورچیان آغاز مسابقه را اعلام کردند. و دو پهلوان بر هم سلام کردند و کمر یکدیگر را گرفتند. پوریا لختی به ملایمت با او زورآزمایی کرد چنانکه ناظران از قصد او آگاه نشوند و ناگاه کمینگاهی را بر حریف گشود و او فرصت را غنیمت شمرد پهلوان را بر سر دست بلند کرد و بر زمین زد و غریو از جمعیت برخاست و هزاران نفر با هلهله و کف زدن پهلوان سلطان را تحسین کردند. اما پوریا بر زمین افتاده بود و نگاه به آسمان داشت که ناگاه دید پردۀ آسمان به کنار رفت و صف های بیشمار فرشتگان پیش چشمش ظاهر شدند که همه در او به تحسین نگاه می کردند و کف می زدند.
🔹
🔹 برگرفته از کتاب "کیمیا – 4"
به قلم حسین الهی قمشه‌ای
مینیاتور اثر استاد فرشچیان
🔹
🔹 #پوریای_ولی #کیمیا4 #الهی_قمشه_ای #اینستاگرام
#DrElahiGhomshei #Pourya_ye_Vali #Instagram #Official

اینستاگرام صفحه رسمی حسین الهی قمشه ای