«یاد دوست» هر زمان که از جور زمان و رسوایی میان مردمان در ...

«یاد دوست»
«یاد دوست»

هر زمان که از جور زمان
و رسوایی میان مردمان
در گوشه تنهایی بر بینوایی خود اشک می ریزم
و گوش ناشنوای آسمان را با فریادهای بی حاصل خویش می آزارم
و بر خود می نگرم و بر بخت بد خویش نفرین می فرستم
و آرزو می کنم که ای کاش چون آن دیگری بودم
که دلش از من امیدوارتر
و قامتش موزون تر
و دوستانش بیشتر است
و ای کاش هنر این یک
و شکوه و شوکت آن دیگری از آن من بود
و در این اوصاف چنان خود را محروم می بینم
که حتی از آنچه بیشترین نصیب را برده ام
کمترین خرسندی احساس نمی کنم
اما در همین حال که خود را چنین خوار و حقیر می بینم
از بخت نیک، حالی به یاد تو می افتم،
و آنگاه روح من
همچون چکاوک سحرخیز
بامدادان از خاک تیره اوج گرفته
و بر دروازه بهشت سرود می خواند
و با یاد عشق تو
چنان دولتی به من دست می دهد
که شان سلطانی به چشمم خوار می آید
و از سودای مقام خود با پادشاهان عار دارم

شعر: ویلیام شکسپیر
ترجمه: حسین الهی قمشه ای
برگرفته از کتاب «کیمیا - 3»

نقاشی اثر لئونید آفرموف

#یاد_دوست #غزل #ویلیام_شکسپیر #کیمیا3 #الهی_قمشه_ای
#Drelahighomshei #Remembrance #Sonnet #William_Shakespeare #Instagram #Official

اینستاگرام صفحه رسمی حسین الهی قمشه ای