ثبت نام
/
ورود
… امروز نه آغاز و نه انجام جهان است ای بس غم و ش
… به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند چنین عزیز ن
… در دیده من اندرآ وز چشم من بنگر مرا زیرا برون
… میبرزند ز مشرق شمع فلک زبانه ای ساقی صبوحی در
گفت و گوی ظاهر آمد چون غبار مدتی خاموش خو کن هو
… بر اسب تن ملرز سبکتر پیاده شو پرش دهد خدای که ب
… تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر
ندیدن تو شنیدم شنیدنم بنگر … نگاه من شو و دزدیده
… خیزید عاشقان که سوی آسمان رویم دیدیم این جهان
من نه خود میروماو مرا میکشد کاه سرگشته را کهربا م
… تا آب شدمسراب دیدم خود را دریا که شدمحباب دیدم
… باقی این غزل را ای مطرب ظریف زین سان همی شمار ک