تقصیر خودم بود که لب باز نکردم

تقصیر خودم بود که لب باز نکردم احساس دلم را به تو
تقصیر خودم بود که لب باز نکردم
احساس دلم را به تو ابراز نکردم

زنجیر به پا داشتم این بود که ارام
پوسیدم واز شهر تو پرواز نکردم

تو رفتی ومن ماندم وتنهایی ویک عمر
جز یاد تو را محرم این راز نکردم

ای حس غریبانه به چشمان تو سوگند
یک لحظه من از عشق تو احراز نکردم

در اوج پریشانی و تنهایی و تردید
بی نام تو هرگز غزلی ساز نکردم

با سوز تو ساز دل من رنگ خزان داشت
این زمزمه را با کسی اغاز نکردم

بعد از تو کسی نکته ای از عشق نیاموخت
من نیز دری سوی کسی باز نکردم

شاعر؟؟