دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟

دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا کافران را دل نرم
دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟
کافران را دل نرمست و ترا نیست چرا؟

بر درت سگ وطنی دارد و ما را نه، که چه؟
به سگانت نظری هست و بمانیست چرا؟

هر که قتلی بکند کشته بهایی بدهد
تو مرا کشتی و امید بها نیست چرا؟

خون من ریزی و چشم تو روا می‌دارد
بوسه‌ای خواهم و گویی که: روانیست، چرا؟

شهریان را به غریبان نظری باشد و من
دیدم این قاعده در شهر شما نیست، چرا؟

من و زلف تو قرینیم به سرگردانی
من ز تو دورم و او از تو جدا نیست چرا؟

دیگران را همه نزدیک تو را هست و قبول
اوحدی را ز میان راه وفا نیست چرا؟

اوحدی مراغه ای

#اوحدی_مراغه_ای