امروز نه آغاز و نه انجام جهان است

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است ای بس غم و شاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی كه پس پرده نهان است

گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی كه رسیدن هنر گام زمان است

آبی كه برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود كه پیوسته روان است

دردا و دریغا كه در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است

ای كوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی ست درین سینه كه همزاد جهان است

از داد و وداد آن همه گفتند و نكردند
یا رب چقدر فاصله ی دست و زبان است

خون می چكد از دیده در این كنج صبوری
این صبر كه من می كنم افشردن جان است

از راه مرو سایه كه آن گوهر مقصود
گنجی ست كه اندر قدم راهروان است

هوشنگ ابتهاج

#هوشنگ_ابتهاج