نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید چه بی نشاط بهاری که بی...

نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید چه بی نشاط ب
نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید

نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید

بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید

به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینه ی جویبار گریه بید

به دور ما که همه خون دل به ساغرهاست
ز چشم ساقی غمگین که بوسه خواهید چید

چه جای من که در این روزگار بی فریاد
ز دست جور تو ناهید برفلک نالید

ازاین چراغ توام چشم روشنایی نیست
که کس ز آتش بیداد،غیر دود ندید

گذشت عمر و به دل عشوه میخریم هنوز
که هست درپی شام سیاه،صبح سپید

کراست سایه در این فتنه ها امید امان
گذشت آن زمان که دلی بود در امان امید

صفای آینه ی خواجه بین کزین دم سرد
نشد مکدر و بر آه عاشقان بخشید


هوشنگ ابتهاج (سایه)

#هوشنگ_ابتهاج #سایه