حسن از چشم نظربازان شود شاداب تر

حسن از چشم نظربازان شود شاداب تر
حسن از چشم نظربازان شود شاداب تر
چهره ى گل را كند شبنم به آب و تاب، تر

بر چراغ صبح می لرزد دل پروانه بیش
حسن دل را کرد در دوران خط بیتاب تر

هر قدر در موج سنبل چشمه طوفان می کند
نیست از چشم تر عاشق پریشان خواب تر

گر چه بود از زلف او حال پریشانی مرا
شد رگ جانم از آن موی کمر پرتاب تر

پا ز چشم خویش کن در کوچه باغ زلف یار
کاین ره خوابیده از مخمل بود خوش خواب تر

هیچ روزن گرچه خالی از فروغ ماه نیست
خانه های بی در و بام است خوش مهتاب تر

ساغر ناكامى از خود آب برمی آورد
می شود تبخال از لب تشنگی سیراب تر

می تراود رازهاى سربه مهر از سينه زود
گوهر غلطان صدف را می کند بيتاب تر

گرچه از عنقا اثر در عالم ایجاد نیست
گوهر انصاف از عنقا بود ناياب تر

یکقلم اسباب دنیا پرده ى بیگانگی است
آشناتر با ﺧﺪﺍ هركس که بی اسباب تر

طاعت صدساله را بر طاق نسیان نه، که نیست
پیش رحمت از تهيدستى متاعی باب تر

نیست کار مهر دلها را منور ساختن
روی جانان است ازخورشیدعالمتاب تر

رشته ى امید را طى کن که در ايام ما
بحر جود از چشمه ى سوزن بود بی آب تر

شد از خط صائب صفای آن لب لعلی زیاد
گوهر از گرد یتیمی می شود شاداب تر

صائب تبریزی

#صائب_تبریزی