جامی مگر دامی مگر طرح سرانجامی مگر مامورِ اعدا...

جامی مگر دامی مگر طرح سرانجامی مگر مامورِ اعدامی مگر اینگونه غوغا میکنی شاهی مگر ماهی مگر گل نغمه ی آهی مگر بارانِ ناگاهی مگر هنگامه برپا می کنی دوری چرا شوری چرا با چشم مخموری چرا وقتی که عاشق می کنی از عشق پروا می کنی جان منی خانِ منی شاید نگهبانِ منی کار پلیسی می کنی ما را تو رسوا می کنی تب میکنی ،کَپ میکنی کتمان مطلب می کنی گاهی تو میخندی بمن گاهی تمنا می کنی شر میشوی سر میشوی، نایاب ،گوهر می شوی من دربدر دنبال تو اما تو حاشا می کنی گیسو معطر می کنی هی چهره زیور میکنی وقتی مسخر می کنی مارا ز سر وا می کنی عینک بزن چشمک بزن خوش باش وهی جفتک بزن هرگز تو اندیشیده ای خون در دل ما می کنی با عشوه ات دل می بری ما را به ساحل می بری منزل به منزل می بری تا زلف خود تا می کنی هرچند خواهانت منم مبهوت و حیرانت منم جایِ بروز دوستی با من مدارا می کنی چون با رجز شط گشته ام مجنونِ هفت خط گشته ام کلا مخطط گشته ام تقلیدِ لیلا می کنی حبیب آقایی بجستانی