غلامم خواجه را آزاد کردم - دیوان شمس - غزلیات - غزل 1503

غلامم خواجه را آزاد کردم - دیوان شمس - غزلیات - غزل 1503

غلامم خواجه را آزاد کردم

منم کاستاد را استاد کردم

منم آن جان که دی زادم ز عالم

جهان کهنه را بنیاد کردم

منم مومی که دعوی من این است

که من پولاد را پولاد کردم

بسی بی‌دیده را سرمه کشیدم

بسی بی‌عقل را استاد کردم

منم ابر سیه اندر شب غم

که روز عید را دلشاد کردم

عجب خاکم که من از آتش عشق

دماغ چرخ را پرباد کردم

ز شادی دوش آن سلطان نخفته‌ست

که من بنده مر او را یاد کردم

ملامت نیست چون مستم تو کردی

اگر من فاشم و بیداد کردم

خمش کن کینه زنگار گیرد

چو بر وی دم زدم فریاد کردم