پادشاهی یزدگرد - دبیر جهاندیده را پیش خواند - بخش 614

پادشاهی یزدگرد - دبیر جهاندیده را پیش خواند - بخش 614

دبیر جهاندیده را پیش خواند

دل آگنده بودش همه برفشاند

جهاندار چون کرد آهنگ مرو

به ماهوی سوری کنارنگ مرو

یکی نامه بنوشت با درد و خشم

پر از آرزو دل پر از آب چشم

نخست آفرین کرد بر کردگار

خداوند دانا و پروردگار

خداوند گردنده بهرام وهور

خداوند پیل و خداوند مور

کند چون بخواهد ز ناچیز چیز

که آموزگارش نباید به نیز

بگفت آنک ما را چه آمد بروی

وزین پادشاهی بشد رنگ و بوی

ز رستم کجا کشته شد روز جنگ

ز تیمار بر ما جهان گشت تنگ

بدست یکی سعد وقاص نام

نه بوم و نژاد و نه دانش نه کام

کنون تا در طیسفون لشکرست

همین زاغ پیسه به پیش اندرست

تو با لشکرت رزم را سازکن

سپه را برین برهم آواز کن

من اینک پس نامه برسان باد

بیایم به نزد تو ای پاک وراد

فرستادهٔ دیگر از انجمن

گزین کرد بینا دل و رای زن