کجا بودم، کجا رفتم، کجاام من نمی دانم به تاریکی در افتادم ر...

کجا بودم، کجا رفتم، کجاام من نمی دانم به تاریکی د
کجا بودم، کجا رفتم، کجاام من نمی دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی دانم
ندارم من درین حیرت به شرح حال خود حاجت
که او داند که من چونم، اگر چه من نمی دانم
چو من سرگشته ای از خود چه جویم باز جان و تن
که گنج جان نمی بینم، طلسم تن نمی دانم
چگونه دم توانم زد، درین دریای بی پایان
که درد عاشقان آنجا، بجز شیون نمی دانم
برون پرده گر مویی کنی اثبات، شرک افتد
که من در پرده جز نامی ز مرد و زن نمی دانم
در آن خرمن که جان من در آنجا خوشه می چیند
همه عالم و مافیها به نیم ارزن نمی دانم
از آنم سوخته خرمن که من عمری درین صحرا
اگر چه خوشه می چینم ره خرمن نمی دانم
چو از هر دو جهان خود را، نخواهم مسکنی هرگز
سزای درد این مسکین، یکی مسکن نمی دانم
چو آن گلشن که می جویم، نخواهد یافت هرگز کس
ره عطار را زبن غم، بجز گلخن نمی دانم

عطار نیشابوری

#عطار_نیشابوری