ثبت نام
/
ورود
و گفت علامت تواضع آن است که سخن حق قبول کنی از هر
• ایّامِ زمانه از کسی دارد ننگ کاو در غمِ ایّام ن
🔹 🔹 "تذکرة الاولیاء" شخصی بر شیخ آمد و گفت: دستو
بی جهت در رقص آییم از الست
تا عشق تو در میان جان دارم
چون کس نرسد به وصل دلخواه ای دل!
بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمیدانم
ابوسعید ابوالخیر با پیری در حمام بود.
اگر تو عاشقی معشوق دور است
دردِ من از عشقِ تو درمان نبرد
بی لعلِ لبت، وصفِ شکر، مینتوان کردبی عکسِ رخت، ف
در هنگامی که مغولان مشغول قتل و غارت در نیشابور ب