خلوتی داریم و با اندوه خود سر می کنیم

خلوتی داریم و با اندوه خود سر می کنیم آیه های عشق را پیوسته از بر می کنیم گفتنش تلخ است ، گاهی غنچه های مهر را بی تبسم بر نسیم باغ پرپر می کنیم سفره های سوگ را در سینه ها تا کرده ایم مرگ باورهایمان را دیر باور می کنیم با دل دریایی خود ، با کمان از موج نیست سینه را در رودبار درد بستر می کنیم تیرک این خیمه ، را گیرم ز پای انداختید پای دیوار دگر الله اکبر می کنیم گو بیاویزد ترازوی عدالت شیخ شهر ما همین امروزمان را روز محشر می کنیم تا نبیند زاهد بی مایه ، ما را خشک لب گاه گاهی با نم اشکی لبی تر می کنیم گر بیفتد دستمان بر طره افشان دوست کارمان را با دل دیوانه یکسر می کنیم می شود یک روز ارفع ، دور ، دور می کشان ما دومشت خویش را آن روز ساغر می کنیم ارفع کرمانی #ارفع_کرمانی #سید_محمود_توحیدی