ای ساقی اگر به عشق کوشی

ای ساقی اگر به عشق کوشی از ســاغر عشـق بــاده نوشی کردی ز شراب عشق سر مست در دامــن عاشقــی زنی دست آنسو تَرَک از خرد نهی کام کام دل خود ستانی از جام آن باده ربایدت ز سر هوش یکباره کنی جهان فرامـوش از نـــام گــذر کنی و از ننگ بینی تو همه جهان به یکرنگ گُل را نکنی ز خار بس فرق فرقی ننهی ز غرب با شرق خورشید و سها و تیر و ناهید بینی همه را به چشــم توحید بر دال نهی چه نقطه ذال است این جملــه بر اتــحاد دال است وهمی است سـراسـر این تعیّن ورنـــه نبــود بســـی تبـــــایــن در بــوتـــه عشــق کیمیــاگـــر گر سیمی و گر مِسی شوی زر خـود را بفکن در آتــش عشق زر کُن مِسَت از کشاکش عشق ایزدی کازرونی #ایزدی_کازرونی