مى خواهم از تو بشنوم می خواهمت سرود بت ِ بذله گوی من روی ل...

مى خواهم از تو بشنوم می خواهمت سرود بت ِ بذله گوی
مى خواهم از تو بشنوم

می خواهمت سرود بت ِ بذله گوی من
روی لبش شکفت گل ِ آرزوی من
خندید آسمان و فروریخت آفتاب
در دیده امیدم باران ِ روشنی
جوشید اشک ِشادی ازین پرتو افکنی
بخشید تازگی به گل ِ گلشن شباب.

می خواهمت شنفتم و پنداشتم که اوست
پنداشتم که مژده آن صبح ِ روشن است
پنداشتم که نغمه گم گشته من است
پنداشتم که شاهد ِ گمنامِ آرزوست!

خواب ِ فریب باز ز لالاییِ امید
در چشم ِآزمایش ِمن آشیانه ساخت
نای امید باز نوای هوس نواخت
باز از برای بوسه دل ِخواهشم تپید.

می خواهمت شنفتم و دنبالِ این سرود
رفتم به آسمان ِ فروزنده خیال
دیدم چو بازگشتم ازین ره شکسته بال
این نغمه، آه نغمه ساز ِ فریب بود.

می خواهمت بگو و دگرباره ام بسوز
در شعله فریب ِ دم ِ دلنشین ِ خویش
تا نو کنم امید ِ شکیب آفرین ِخویش
آری تو هم بگو که درین حسرتم هنوز.

پایان ِ این فسانه ناگفته ى تو را
نیرنگ این شکوفه ى نشکفته ى تو را
می دانم و هنوز ز افسون ِ آرزو
در دامن ِسراب ِ فریبننده ى امید
در جست و جوی مستی ِ این جامِ ناپدید
می خواهم از تو بشنوم، ای دلربا، بگو!

#سايه

#هوشنگگ_ابتهاج