نشستیم و قسم خوردیم، رو در در رو کنارهم اگر چه زهر می ریزیم...

نشستیم و قسم خوردیم، رو در در رو کنارهم اگر چه زه
نشستیم و قسم خوردیم، رو در در رو کنارهم
اگر چه زهر می ریزیم توی استکان هم

همه با یک زبان مشترک از درد می نالیم
ولی فرسنگ ها دوریم از لحن و زبان هم!

هوای شام آخر دارم و بدجور دلتنگم
که گرد درد می پاشند مردم روی نان هم!

قلم موهای خیس از خون به جای رنگ روغن ها
چه آسان می کشیم این روزها بر آسمان هم

چه قانون عجیبی دارد این جنگ اساطیری
که شاد از مرگ سهرابیم بین هفت خوان هم

برادر خوانده ایم و دست هم را خوانده ایم انگار
که گاهی می دهیم از دور، دندانی نشان هم!

گرفته شهر رنگ گورهای دسته جمعی را
چُنان ارواح، در حال عبوریم از میان هم!

امید صبّاغ نو

#امید_صباغ_نو