بسته لب از شکوه همچون غنچه خاموشیم ما

بسته لب از شکوه همچون غنچه خاموشیم ما گر چه از خو
بسته لب از شکوه همچون غنچه خاموشیم ما
گر چه از خون جگر چون گل قدح نوشیم ما
همچو مرغ بال و پر بشکسته در کنج قفس
نغمه ساز صد نوا بودیم و خاموشیم ما
خون دل بود آنچه ساقی ریخت در پیمانه ام
آری ، آری ، خون به جای باده می نوشیم ما
کنج تنهائی در این ویرانه گنج دیگری است
غم نباشد گر ز خاطر ها فراموشیم ما
مهرورزی های او بیگانه خوئی بود و بس
در عزای آشنائی ها سیه پوشیم ما
تا ز غفلت دزد را ( واجد) عسس پنداشتیم
لاجرم با حسرت و حرمان هم آغوشیم ما

اکبر دخیلی ( واجد قمی )

اکبر دخیلی متخلّص به «واجد» در سال ۱۳۱۰ در قم چشم به جهان گشود.

پدرش حاج میرزاحسن از مردم یزد بود و نسبش به وحشی‌بافقی می‌رسد. وی تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود به انجام رساند و پس از آن به تهران عزیمت کرد و به امر بازرگانی پرداخت و در رشتۀ فرش و قالی فعالیت کرد. او با موفقیت در تجارت به شهرت رسید. واجد شاعری را از نوجوانی آغاز و در انواع شعر طبع‌آزمایی کرد. مجموعۀ «دولت عشق» تنها اثر اوست.

#اکبر_دخیلی #واجد_قمی