خار خندید و به گل گفت سلام و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ ...

خار خندید و به گل گفت سلام و جوابی نشنید خار رنجی
خار خندید و به گل گفت سلام
و جوابی نشنید
خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی نزدیک آمد،
گل سراسیمه ز وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید
*صبح فردا که رسید*
*خار با شبنمی از خواب پرید*
*گل صميمانه به او گفت سلام*...

گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی،
عشق،
اسارت،
قهر و آشتی،
همه بی معنا بود . . . .

فریدون مشیری

#فریدون_مشیری