چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟ که ناگه دامن از من در کشی...

چه بد کردم چه شد از من چه دیدی که ناگه دامن از من
چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟
که ناگه دامن از من در کشیدی

چه افتادت که از من بر شکستی؟
چرا یکبارگی از من رمیدی؟

بهر تر دامنی رخ می نمایی
چرا از دیده ی من ناپدیدی؟

تو را گفتم که: مشنو گفت بدگوی
علی رغم من مسکین شنیدی

مرا گفتی: رسم روزیت فریاد
عفاالله نیک فریادم رسیدی!

دمی از پرده بیرون آی، باری
که کلی پرده ی صبرم دریدی

هم از لطف تو بگشاید مرا کار
که جمله بستگی ها را کلیدی

نخستم برگزیدی از دو عالم
چو طفلی در برم می پروریدی

لب خود بر لب من می نهادی
حیات تازه در من می دمیدی

خوشا آن دم که با من شاد و خرم
میان انجمن خوش می چمیدی

ز بیم دشمنان با من نهانی
لب زیرین به دندان می گزیدی

چو عنقا تا به چنگ آری مرا باز
ورای هر دو عالم می پریدی

مرا چون صید خود کردی، به آخر
شدی با آشیان و آرمیدی

تو با من آن زمان پیوستی، ای جان
که بر قدم لباس خود بریدی

از آن دم باز گشتی، عاشق من
که در من روی خوب خود بدیدی

من ار چه از تو می آیم پدیدار
تو نیز اندر جهان از من پدیدی

مراد تو منم، آری، ولیکن
چو وابینی، تو خود، خود را مریدی

گزیدی هر کسی را بهر کاری
عراقی را برای خود گزیدی

فخرالدین عراقی

#فخرالدین_عراقی