در دیگران می جویی ام اما بدان ای دوست اینسان نمی یابی ز من...

در دیگران می جویی ام اما بدان ای دوست اینسان نمی
در دیگران می جویی ام اما بدان ای دوست
اینسان نمی یابی ز من حتی نشان ای دوست
من در تو گم گشتم مرا در خود صدا می زن
تا پاسخم را بشنوی پژواك سان ای دوست
در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من
سردی مكن با این چنین " آتش به جان " ای دوست
گفتی بخوان خواندم اگر چه گوش نسپردی
حالا که لالم خواستی پس خود بخوان ای دوست
من قانعم، آن بخت جاویدان نمی خواهم
گر می توانی یك نفس با من بمان ای دوست
یا نه تو هم با هر بهانه شانه خالی كن
از من من این برشانه ها بار گران ای دوست
نامهربانی را هم از تو دوست خواهم داشت
بیهوده می كوشی بمانی مهربان ای دوست
آنسان كه می خواهد دلت با من بگو آری
من دوست دارم حرف دل را بر زبان ای دوست

محمدعلی بهمنی

#محمد_علی_بهمنی