بگو تا کی نگاهم حسرت روی تو را دارد هوای دیدن چشمان آهوی تو...
بگو تا کی نگاهم حسرت روی تو را دارد
هوای دیدن چشمان آهوی تو را دارد
نمیآیی دگر سویم خبر از تو نمیگیرم
ولی این شعر لامذهب چرا سوی تو را دارد
شبی دستی کشیدم بر خم موی پریشانت
هنوزم دستهایم عطر گیسوی تو را دارد
چه کردی با من عاشق به آن لبهای خون بارت
که داغی بر لبم از لعل جادوی تو را دارد
دلی دیوانه گر خواهی جنونم را مگیر از من
که این مجنون بی پروا همان خوی تو را دارد
مکُش فانوس عشقم را بزن آتش تو عودم را
که عودی را به من دادی عجب بوی تو را دارد
#رامين_فانوس
هوای دیدن چشمان آهوی تو را دارد
نمیآیی دگر سویم خبر از تو نمیگیرم
ولی این شعر لامذهب چرا سوی تو را دارد
شبی دستی کشیدم بر خم موی پریشانت
هنوزم دستهایم عطر گیسوی تو را دارد
چه کردی با من عاشق به آن لبهای خون بارت
که داغی بر لبم از لعل جادوی تو را دارد
دلی دیوانه گر خواهی جنونم را مگیر از من
که این مجنون بی پروا همان خوی تو را دارد
مکُش فانوس عشقم را بزن آتش تو عودم را
که عودی را به من دادی عجب بوی تو را دارد
#رامين_فانوس