گاهگاهی با خودم نامهربانی می کنم با خودم لج می کنم، با غم ت...

گاهگاهی با خودم نامهربانی می کنم با خودم لج می کن
گاهگاهی با خودم نامهربانی می کنم
با خودم لج می کنم، با غم تبانی می کنم

می نشینم چای می نوشم کنار پنجره
بی کسی های خودم را دیدبانی می کنم

آب می ریزم به روی خاک گلدانهای خشک
آبپاش خانه را دارم روانی می کنم

چشم می دوزم به دستانی که در دست تو بود
خاطرات رفته ام را بازخوانی می کنم

بی نشانی رفتی و دلتنگ ماندم، چاره چیست؟
نامه ها را می نویسم، بایگانی می کنم

آه، حالا که خودت اینجا کنارم نیستی
در کنار عکس تو شیرین زبانی می کنم

سید تقی سید ی