محرمی نیست و گرنه که خبر بسیار است

محرمی نیست و گرنه که خبر بسیار است
محرمی نیست و گرنه که خبر بسیار است
رمق ناله کم و کوه و کمر بسیار است

ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید که اندوه بشر بسیار است!

ساقه های مژه ام از وزش آه نسوخت
شُکر در جنگل ما هیزم تر بسیار است!

سفره دار توام ای عشق بفرما بنشین
نان جو، زخم و نمک، خون جگر، بسیار است

هرکجا می نگرم، مجلس سهراب کُشی است
آه از این خاک بر آن نعش پسر بسیار است!

پشت لبخند من، آیا و چرایی نرسید
پس دلتنگی ام امّا و اگر بسیار است

اشک آبادی چشم است و بر آن شاکر باش
هر کجا جوی روانی است، کپر بسیار است!

سال ها رفت و نشد موی تو را شانه کنم
چه کنم، دور و برت شانه به سر بسیار است!

حامد عسگری

#حامد_عسگری