دل بردی از من به یغما ، ای تُرک ِ غارتگر من دیدی چه آوردی ...

دل بردی از من به یغما ، ای تُرک ِ غارتگر من دیدی
دل بردی از من به یغما ، ای تُرک ِ غارتگر من

دیدی چه آوردی ای دوست ، از دست دل بر سر من

عشق تو در دل نهان شد ، دل زار و تن ناتوان شد

رفتی چو تیر و کمان شد ، از بار غم پیکر من

می سوزم از اشتیاقت ، در آتشم از فراقت

کانون من سینه من ، سودای من آذر من
بار غم عشق او را ، گردون نیارد تحمل
چون می تواند کشیدن ، این پیکر لاغر من ؟

اول دلم را صفا داد ، آیینه ام را جلا داد

آخر به باد فنا داد ، عشق تو خاکستر من

صفای اصفهانی

#صفای_اصفهانی