غزلی بسیار زیبا از استاد شهریار حراج عشق چوبستی دربه روی ...

غزلی بسیار زیبا از استاد شهریار حراج عشق چوبستی د
غزلی بسیار زیبا از استاد شهریار

حراج عشق

چوبستی دربه روی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم

چرا رودر توآرم من که خودراگم کنم درتو
به خود بازآمدم نقش تودرخود جستجو کردم

خیالت ساده دلتر بود وبا ما ازتو یکروتر
من اینها هردو با آیینه ی دل روبرو کردم

فشردم با همه مستی به دل سنگ صبوری را
زحال گریه ی پنهان حکایت با سبو کردم

فرود آی ای عزیز دل که من از نقش غیر تو
سرای دیده با اشک ندامت شست وشو کردم

صفایی بود دیشب باخیالت خلوت مارا
ولی من باز پنهانی تورا هم آرزو کردم

ملول ازناله ی بلبل مباش ،ای باغبان،رفتم
حلالم کن!اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم

توبااغیارپیش چشم من می درسبو کردی
من ازبیم شماتت گریه پنهان درگلو کردم

حراج عشق وتاراج جوانی وحشت پیری
دراین هنگامه من کاری که کردم یاد اوکردم

ازاین پس شهریارا ما وازمردم رمیدنها
که من پیوند خاطر باغزالی مشگمو کردم

#شهریار