صد ره در انتظارت تا پشت در دویدم پایم ز کار افتاد آنگه به س...

صد ره در انتظارت تا پشت در دویدم پایم ز کار افتاد
صد ره در انتظارت تا پشت در دویدم
پایم ز کار افتاد آنگه به سر دویدم

صد ره سرم به در خورد چون وقت وعده ی تو
هر قدر دیر تر شد من تندتر دویدم

تا یک صدای پایی زانسوی در شنیدم
جستم تو را ندیدم بار دیگر دویدم

در فکر گفتگویت از خواب و خور گذشتم
در انتظار رویت شب تا سحر دویدم

تو مست خواب راحت من مضطر ب نشستم
تو فارغ از من و من زین بیخبر دویدم

شب رفت و پیش چششم دنیا سیاه گردید
خورشید من نیامد من بی ثمر دویدم

اکنون تو را که دیدم در پای تو سر من
آثار خستگی نیست، جانم، مگر دویدم؟

ابولقاسم لاهوتی

#ابوالقاسم_لاهوتی