آن لاله‌ی زیبا که مرا آتش جان بود همچون غزلی ناب ز سرچشمه ر...

آن لاله‌ی زیبا که مرا آتش جان بود همچون غزلی ناب
آن لاله‌ی زیبا که مرا آتش جان بود
همچون غزلی ناب ز سرچشمه روان بود

او بود که رندانه دلم را به فنا برد
جانم شد و چشمم پی او دل نگران بود

تا عشق رسیدیم چه دنیای غریبی
زان باغ فقط عطر تنش در جریان بود

ما خوب ترین عاشق دنیا شده بودیم
لبهای خدا بر دل ما بوسه زنان بود

غافل شده بودیم ز نیرنگ حسودان
از دیده ما چشم جهان بین پِ نَهان بود

آتش به شبی نحس چنان قهقه ای زد
پنهان نشد اینبار درخشنده عیان بود

بیچاره دلم سوخت و عشقم به فنا رفت
آنچه که بجا ماند همه درد گران بود

این قصه بخوانید ز شیطان بهراسید
غفلت گنهی سخت ز ما بیخبران بود

آتش همه وجه است و یکی نیست بدانید
گاهی به تمنای دل سوته دلان بود

اکنون دل فانوس به دنبال نشانست
زان یار سفر کرده که بی نام نشان بود

رامین خطیری "فانوس" ۲۰ ٫ ۱۰ ٫ ۹۷

#رامین_خطیری #فانوس