بر من ای باران ببار خشکیده دشتی چون کویرم در هوایم غرشی کن ...

بر من ای باران ببار خشکیده دشتی چون کویرم در هوای
بر من ای باران ببار خشکیده دشتی چون کویرم
در هوایم غرشی کن تا که آرامی بگیرم

از چه میترسی که چون صیدی هراسان می گریزی
شیر غرانم که بر چشمان آهویی اسیرم

همچو موجی روی دریای وجودت جان گرفتم
زنده ‌از عشقت شدم اما ز جان کردی تو سیرم

آخر ای نامهربان کی رسم دلداری چنین است
سر ببری ، دل جدا سازی ، زنی با سنگ و تیرم

عاشقی یا شمر ذوالجوشن نمیدانم که هستی
هرچه هستی من به عاشورای عشقت مثل شیرم

لاله ای در باغ چشمم ، آتشی در قلب فانوس
ماه زیبایی ، مسوزان چهره ات را در ضمیرم

رامین خطیری "فانوس" ۱۷ ٫ ۱۰ ٫ ۹۵

#رامین_خطیری #فانوس