آسوده خاطرم که تو در خاطر منی گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌ز...

آسوده خاطرم که تو در خاطر منی گر تاج می‌فرستی و گ
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی

ای چشمِ عقل خیره در اوصافِ روی تو
چون مرغِ شب که هیچ نبیند به روشنی

شهری به تیغِ غمزهٔ خونخوار و لعل لب
مجروح می‌کنی و نمک می پراکنی

گیرم که برکنی دلِ سنگین ز مهرِ من
مهر از دلم چگونه توانی که برکنی؟

حکم آن تست اگر بکشی بیگنه، ولیک
عهدِ وفایِ دوست نشاید که بشکنی

این عشق را زوال نباشد، به حکم آنک
ما پاک دیده‌ایم و تو پاکیزه دامنی

از من گمان مبر که بیاید خلافِ دوست
ور متفق شوند جهانی به دشمنی

با مدعی بگوی که ما خود شکسته‌ایم
محتاج نیست پنجه که با ما درافکنی

سعدی چو سروری نتوان کرد لازم است
با سخت بازوان به ضرورت فروتنی

شعراز: سعدی
خوشنویس: استاد غلام حسین امیرخانی

#سعدی

شاهکاری دیگر از شیخ، اینبار در بحرِ مضارع مثمّن اخرب مکفوف محذوف(مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن).
این وزن بسیار خوش‌آهنگ و زیباست و از همین خاطر اشعار زیادی درین قالب سروده شده و دومین وزن پرکاربرد در زبان فارسی است.
در مورد این وزن در چندین پست به تفصیل نوشته ام، علاقمندان وزن شعردر آنجا نگاه کنند.

«ظاهر حسینی هروی»