مگر نسیم تو آمد به آشیانه ی من ؟
مگر نسیم تو آمد به آشیانه ی من ؟
که بوی عشق و وفا ریزد از ترانه ی من
هزار سال دگر بر زبان اهل دلست
فسانه ی تو و این عشق جاودانه ی من
به دام عشق تو ، آن مرغ درد پروردم
که اشک و خون جگر بود آب و دانه من
نوای مرغ شباهنگ در گلو خون شد
مگر رسید به او ناله ی شبانه ی من ؟
همان حکایت درد است و نامرادی دل
هزار بار ار بشنوی فسانه ی من
کمان حادثه تیری که بر خطا انداخت
درست آمد و بنشست بر نشانه ی من
برای آنکه ز دام زمانه نگریزم
گرفت دور زمان ، فرصت بهانه ی من
هوای خانه خرابی به یک نفس دارم
اگر برآب بود چون حباب خانه ی من
ابوالحسن ورزی
#ابوالحسن_ورزی